از چرت پسین که بیدار شدم، انگار یه نیمچه تبی دارم. رفتیم بیرون با موتور. دوباری نزدیک بود پوزم بره لا گاری! تو حال خودم نبودم انگار. همه رو میبینی امّا نمیبینی...! این روزا خبرای خوبی شده. خیلیها که تا دیروز... بیخیال! این روزها میتونست روزهای طلایی من باشه برای پست سیاسی زدن؛ امّا بیخیال... همینقدر بگم که امروز از آقا بهرام شنیدم که شیخ عبدا... دیشب تو مراسم مسجد، یه طعنه به دولتمردان زده و گفته انشاالله خدا بهشون عقل بده! امیدوارم که خدا به من، به دولتمردا و به شیخ عبدا... عقل بده که از اوّل بدونیم چه معیارهایی داریم و باری به هرجهت نباشیم.
دیشب آلبوم جدید "اصفهانی" رو گرفتم. صداش مثل همیشه عالیست. امّا آهنگاش به دلم نمیشینه غیر از سهچهارتاش... دوتا از آهنگاش از "آریا عظیمینژاد" هست. کارای ایشون رو دوست دارم. موسیقی تیتراژ فیلمایی مثل "زیر هشت"، "پایتخت"، "او یک فرشته بود"، یا "جراحت" که خوانندهش هم خودش بود(همانهایی که اهل راز گردند...) و اون قطعهای که عاشقشام: "شکایت هجران"(زین گونهام که در غم غربت شکیب نیست...) با اون سهتاری که میزنه و آدم و مسحور میکنه...ووه!
کجا بودیم؟ آهان!
یکی از آهنگاش در این آلبوم موسیقی تیتراژ سریال رستگاران هست. من این سریال رو نمیدیدم ولی آهنگش رو این دو روزه دارم گوش میدم. ترانهسراش "عبدالجبار کاکایی" هستند:
چه آرام در خود شکستم!
چه دلتنگ تنها نشستم!
نشستم به هوای تو من
با تو آرامام پس از این به خدا...
گریه نکن دل بیتاب از بیخبری!
شکوه نکن تن رنجور از دربهدری!
ای وای...!
با من و دل تو بگو چه گذشت؟
با دل زار و شکستهی من...
پر بکشد به هوای تو... آه!
کی برسد تن خستهی من؟!
چه سازد دلتنگ دیدار؟!
چه گوید با عکس دیوار؟!
نشیند به هوای تو دل
تا که بازآیی گل گمشدهام!
گریه نکن دل بیتاب از بیخبری!
شکوه نکن تن رنجور از دربهدری!
ای وای...!
چه آرام
در خود شکستم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر