۱۳۹۰ دی ۹, جمعه

گر تو مجذوب کجاآباد دنیایی من امّا
جذبه‌ای دارم که دنیا را به این‌جا می‌کشانم

"محمّد‌علی بهمنی"

۱۳۹۰ آذر ۳۰, چهارشنبه

و كدام كس به يارى من می‌پردازد، در حالى كه تو تنهايم گذاشته باشى؟...

حضرت زین‌العابدین علیه‌السّلام

۱۳۹۰ آذر ۲۰, یکشنبه

زمانی بیش دارید آشنایی...



کجایید ای سبک‌روحان عاشق
پرنده‌تر ز مرغان هوایی

کجایید ای شهان آسمانی
بدانسته فلک را درگشایی

کجایید ای ز جان و جا رهیده
کسی مر عقل را گوید کجایی

کجایید ای در زندان شکسته
بداده وام‌داران را رهایی

کجایید ای در مخزن گشاده
کجایید ای نوای بی‌نوایی

در آن بحرید کاین عالم کف او است
زمانی بیش دارید آشنایی

کف دریاست صورت‌های عالم
ز کف بگذر اگر اهل صفایی

دلم کف کرد کاین نقش سخن شد
بهل نقش و به دل رو گر ز مایی

برآ ای شمس تبریزی ز مشرق
که اصل اصل اصل هر ضیایی

"مولانا جلال‌الدّین محمّد بلخی"

۱۳۹۰ آبان ۲۸, شنبه

سینه‌ی مشروح تویی...

مخزن إنّا فتحنا برگشا، سرّ جان مصطفیٰ را بازگو
مستجاب آمد دعای عاشقان، ای دعاگو، آن‌دعا را بازگو!

"مولانا جلال‌الدّین‌محمّد بلخی"

۱۳۹۰ آبان ۲۶, پنجشنبه

نوشته‌شده "ویژه‌خواری"؛ بخوانید "ککه‌خوری"!

نمی‌دونم در جریان اخبار هستید یا نه. البته نه  اخبار وال‌استریت، نه اخبار آزاری که اجلاس اخیر افغانستان برای همسایه‌های اون سالن داشته، نه اخبار فلان و بهمان چهارگوشه‌ی دنیا؛ بل که همین بغل گوشمون... همین بهارستان... همین مجلس شورای اسلامی! کدوم خبرو می‌گم؟ با رأی 122 نماینده طرح حقوق مادام‌العمر برای رجال سیاسی تصویب شده در مجلس! الله اکبر... الله اکبر... خوبه که در ایّام عید غدیر هستیم...  تسلیت می‌گم! فاتحه‌ی این مجلسو باید خوند... 
این لینک مربوط به همین مسئله است:

۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

از حضرت علی علیه السّلام سؤال شد...


از حضرت علی علیه السّلام سؤال شد: عدالت بهتر است یا بخشش؟ فرمودند: عدالت هر چیزی را در جای خود می نهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می سازد؛ عدالت تدبیر عمومی مردم است، در حالی که بخشش گروه خاصی را شامل می شود، پس عدالت شریف تر و برتر است.

۱۳۹۰ آبان ۱۹, پنجشنبه

نکوگو را و بدگو را نمي‌دانم، نمي‌دانم...


خيال روي شمس‌الدّين مرا تا مونس جان شد
نه در انديشه‌ي شمس‌ام، نه پرواي قمر دارم

"مولانا جلال‌الدّين محمّد بلخي"

۱۳۹۰ آبان ۱, یکشنبه

موسيقي در اسلام

موسيقي در اسلام | بنیاد آثار و اندیشه های شهید دکتر بهشتی

Thumbnail Image
هنري كه در استخدام هدف‌هاي فاسد و هدف‌هاي ضد حق و ضد بشري و ضد اسلامي درنيايد، هيچ نوع دليلي بر اين مطلب كه اسلام اين هنر را تحريم كرده باشد، نه از قرآن و نه از حديث، تا اين لحظه نمي‌شناسم و حتي از اين بالاتر، هنر در حقيقت يك نوع زيبايي است، هنر مي‌خواهد زيبايي‌هاي طبيعي را زيباتر كند، تكميل كند يا در نظر انسان مجسم كند، در آن حد كه هنر مي‌خواهد جنبه‌هاي زيباي آفرينش را به انسان نشان بدهد و آدمي را متوجه زيبايي‌هاي آفرينش بكند، در اين حد است. بر طبق آيات قرآن و رواياتي كه مي‌گويد: «خدا اين جهان را با همة زيبايي‌هايش آفريده است تا شما از آن بهره‌مند شويد» فقط مي‌توان گفت كه اسلام چنين هنري را حتي به طور مجموعي و به صورت كلي تشويق هم ‌كرده است

مسئله موسیقی و هنر در اسلام از موضوعات بحث برانگیز و حساس تاریخ مباحث فقه و شریعت اسلامی است که با وقوع انقلاب اسلامی به نحو آشکارتری، از حوزه نظری به سطح عملی و حوزه عمومی کشیده شد و مباحث و آراء فقهای سنتی و نواندیش پیرامون حرمت و ممانعت و نیز علل حرمت و نوع موسیقی و فهم آن صورت کلان تر و جدیدتری به خود گرفت. شهید دکتر بهشتی از جمله فقیهانی بود که سعی کرد با توجه به جایگاه خود در معماری نظام جدید و نیز تجربیات گرانقدری که از سال ها مبارزه و زندگی در اروپا آموخته بود، جایگاه هنر و بویژه موسیقی را در نظام جدید اسلامی مشخص کند و از اتهامات و انگاره های تند و سست بنیاد و خلاف آیین متساهل شریعت جلوگیری به عمل آورد. گفتار ذیل از جمله سخنان ایشان پیرامون این موضوع است که نشان دهنده نوع نگاه مستقیم و صحیح اسلامی به مسئله هنر و موسیقی نیز می باشد.
o سؤال مربوط به «موسيقي» در اسلام است.
o دربارة موسيقي در اسلام بايد عرض كنم كه آراي دانشمندان اسلامي گوناگون است. برخي از دانشمندان اسلامي اصولاً «غنا» را تحريم كرده‌اند و ترانه‌خواني و آوازخواني طرب‌انگيز را و موسيقي‌هايي كه با آن هست، يعني آن چيزي كه از لوازم مجالس عيش و عشرت و باده‌گساري و ساقي و پياله‌بده بازي و عشق‌بازي با زن يا با پسركان نيكوروي و خلاصه از لوازم زندگي اشرافي هوس‌باز مردم هوس‌باز بوده است آن را تحريم كرده است.
برخي ديگر از دانشمندان مي‌گويند، نه خود اين [موسيقي] تحريم نشده است. آنچه تحريم شده آن مي‌گساري و آن شاهدبازي و آن هوس‌بازي‌هاي بي‌بندوبار است. ولي به هرحال مطلب چندان فرق نمي‌كند. مطلب اين است: اسلام آن چيزي را كه تحت عنوان غنا و موسيقي يا تحريم كرده يا لااقل زشت و ناپسند شمرده، عبارت است از اين‌كه به وسيلة آواز و به وسيلة موسيقي، بشر به سوي طرب‌بازي‌هاي مفرط و بي‌بندوباري در هوس‌بازي سوق داده شود و كشانده شود.
در حقيقت اسلام خواسته است با هوس‌بازي و بي‌بندوباري در هوس‌بازي، و افراط در هوس‌بازي مبارزه كند. لذا در بيشتر روايات ما، همچنين در آيات، مطلب تحت عنوان «لهو» مطرح شده است. «لهو» يعني سرسري گرفتن زندگي، روح جدي را از دست دادن، فكر جدي را از دست دادن، زندگي را از دريچة سرگرمي نگريستن. خوب توجه كنيد. عده‌اي هستند در برنامة زندگي‌شان سرگرمي هدف اول است. همة كارهاي جدي‌شان هم براي سرگرمي است. اگر صبح تا شب كار مي‌كند مي‌خواهد برود پول در بياورد تا شب برود چند ساعت سرگرم باشد، خوش باشد. خوش باشد، يعني سرگرم باشد يعني اصلاً به فكر زندگي جدي نباشد. يادش برود كه زندگي جدي است.
عدة ديگري هستند كه نه، در زندگي مسائل جدي دارند، حتي سرگرمي و تفريح براي اين است كه آنها را براي كار جدي روز بعد آماده كند. مطلب را باز توضيح بدهم. براي عده‌اي از مردم اصلاً تفريح و خوش‌گذراني و سرگرمي «هدف» است و كارهاي ديگر كه رنگ جدي دارد مقدمة رسيدن به اين هدف است، و براي دسته‌اي ديگر از مردم، «زندگي» داراي هدف‌هاي جدي است. تفريح و سرگرمي براي اين است كه انسان را از خستگي در بياورد و براي تعقيب هدف‌هاي جدي آماده بكند. اين دو نوع فكر است در بشر. شما الان حتي در دنياي مادي هم مي‌بينيد، عده‌اي هستند كه هدف زندگي‌شان كارهاي جدي است. آن دانشمندي كه با عشق به علم و دانش و كاوش در لابراتوار كار مي‌كند معشوقش لابراتوار است. اگر هم مي‌رود دو ساعت يك جايي تفريح ‌كند، تفريحش براي اين است كه مغزش خسته شده، اعصابش خسته شده، مي‌خواهد از اين خستگي دربيايد و باز كار جدي‌اش را تعقيب كند.
براي اينگونه افراد اصولاً آن جلسات بي‌بند و بار طغيان هوس، كه در آنها هوس‌هاي سركش به چشم مي‌خورد، شايد چندان مطبوع هم نيست، خيلي هم سراغ آنها نمي‌روند و لذا سرگرمي و تفريح اينها هم غالباً يا ورزش است، كوهنوردي است، موسيقي هم اگر هست موسيقي‌هايي است از نوع ديگر. اما يك دسته‌اي از مردم هستند كه اصلاً ايده و هدفشان در زندگي اين است كه خوش باشند و سرگرم باشند، اين برايشان مسئلة درجه اول است. حتي صبح تا شام كه كار مي‌كنند به فكر اين هستند كه شب با فلان معشوقة خودشان در فلان‌جا چند ساعتي را مست و خمار و بي‌بندوبار به سر ببرند. عدة زيادي از مردم اينجور هستند. اسلام مي‌خواهد با اين امر مبارزه كند و من با صراحت مي‌گويم كه اين نوع زندگي، برخلاف اساس اسلام است. اسلام مي‌گويد: انسانِ متوجه به خدا كه به ياد خدا باشد، هرگز در زندگي دنبال ايدة اين دستة هوسباز نمي‌رود. يعني هرگز زندگي را صرفاً از دريچة هوس‌ها و خوش‌گذراني‌ها و سرگرمي‌ها نمي‌نگرد، بلكه همواره براي زندگي هدف‌هاي جدي قائل است. آن وقت هر چيزي كه بشر را از آن حالت، دستة جدي، يعني دسته‌اي كه براي زندگي هدف‌هاي برتر و عالي‌تر و هدف‌هاي جدي قائل‌ هستند، دور بكند و به اين حالت دستة ديگر، يعني دسته‌اي كه زندگي را فقط به خاطر هوس‌بازي و كامراني و خوش‌گذراني و عياشي و سرگرمي و بي‌خبري و بي‌بندوباري دوست دارند، نزديك كند، اين را يا تحريم مي‌كند يا منع مي‌كند.
غنا و مشروب و زن بازي‌هاي خارج از دايرة خانواده و عياشي‌هاي جنسي خارج از دايرة معاشرت‌هاي جنسي خانوادگي و قسمت زيادي از موسيقي‌ها و قسمت زيادي از رقص‌ها و قسمت زيادي از نمايش‌ها و فيلم‌ها و امثال اينها، هر چه از اين سري شما ببينيد، كه مي‌آيد مردم را بي‌خبر كند، مردم را به سمت سرگرمي و بي‌خبري و بي‌هدفي در زندگي‌ مي‌برد که هدف‌هاي جدي را كنار بگذارند، به اين سمت سوق بدهد، اينها در اسلام يا تحريم شده يا لااقل منع شده است؛ به هر حال منع شده است و اسلام با آن مخالف است.
آن نوع موسيقي كه از اين سري باشد يعني از سري عواملي كه انسان‌ها را از ميدان هدف‌هاي جدي دور مي‌كند و به ميدان هوس‌بازي و سرگرمي‌طلبي و كامجويي خودپرستانه سوق مي‌دهد، اين در اسلام منع شده يا تحريم شده است. اما اگر نوعي موسيقي وجود داشته باشد كه از اين قبيل نباشد، اگر آواز خواندني و خواندني باشد كه از اين قبيل نباشد آيا آن هم حرام است؟ دليلي تا اين لحظه در تحريم آن در اسلام سراغ ندارم و مي‌توان گفت كه آنچه دربارة تحريم در مجموع كلمات فقها و دانشمندان و در روايات آمده ناظر به همان قسم اول است. يعني آن نوع موسيقي، آن نوع ترانه‌خواني، آن نوع آوازه‌خواني كه باب مجالس عيش و طرب، باب مجالس ميگساري و شاهدبازي، باب مجالس بي‌خبري و به دنبال غفلت و بي‌خبري رفتن است. آن در اسلام تحريم شده است و مي‌توان گفت كه در اين روايات دربارة موسيقي‌هاي ديگر – گفتم، اگر چنين موسيقي وجود داشته باشد – بحثي نمي‌كند. اين بحث‌هاي فني مربوط به اهل فن باشد، آنچه درباره‌اش بحث مي‌كنم همان نظر اسلام است و مي‌گويم وقتي در اسلام از تحريم آواز خواندن، ترانه‌ خواندن، آواز خواندن، غنا و يا موسيقي صحبت مي‌شود، انسان از روايات و از دلايل فقهي و حتي از عبارات فقها در اين زمينه مي‌فهمد كه منظور، آن موسيقي اغواگر، آن موسيقي بي‌خبري‌آور، آن موسيقي است كه روح جدّ را در بشر ضعيف مي‌كند و بشر را از تعقيب هدف‌هاي جدي دور مي‌كند، يعني بشر را به مرحله‌اي مي‌آورد كه براي او هدف‌هاي جدي ديگر هدف نيست، بلكه وسيله است. حتي صبح تا شب ممكن است خيلي هم جدي كار بكند اما هدفش از اين كار جدي، باز اين است كه نتيجة كارش را كه به صورت پول است، صرف آن ساعات بي‌خبري ‌بكند.
اين نوع موسيقي، اين نوع غنا، اين نوع آواز، اين نوع هنر، حرام است. اين نوع موسيقي انسان‌ها را خودخواه مي‌سازد. اين نوع موسيقي انسان‌هايي را مي‌سازد كه فقط به تمايلات و خواسته‌هاي خويشتن مي‌انديشند. اينها نمي‌توانند ديگر مادي نباشند، نمي‌توانند خودپرست نباشند، اينها خودپرستند. كسي كه حتي صبح تا شب اگر توي دانشگاه هم كار مي‌كند براي اين است كه حقوق آخر ماهش را ببرد صرف چند ساعت بي‌خبري و غنابازي و زن‌بازي و مشروب‌خواري و اينجور چيزها بكند، اين آدم ديگر در مغزش هدف‌هاي آدمي وجود ندارد. هر چند از نظر فني يك دانشمند برجسته باشد. اسلام مي‌خواهد آدم بسازد. آدمي كه اصولاً‌ بداند زندگي بشر براي هدف‌هاي برتر از خودپرستي‌ها است – هر نوع خودپرستي – و بدون شك وقتي انسان بخواهد از نظر فكري غرق در هوس‌راني، هوس‌بازي، كامروايي و كاميابي و داشتن مجالس عيش و نوش باشد اين آدم ديگر خودخواه است. و همين مجالس بود كه حتي زمامداران جامعة مسلمان را بخصوص از زمان معاويه به بعد غرق در فساد كرد و انحراف در مسير جامعة اسلامي بوجود آورد و لبة تيز رواياتي را كه بخصوص در شيعه و همچنين روايات ديگر، كتاب‌هاي فقهاي عامه و سني دربارة موسيقي و تحريم موسيقي آمده است، متوجه همين مجالس عيش و نوش زمامداران منحرف از زمان معاويه به بعد است. يك نفر وقتي اين مطالب را مي‌خواند خوب اين مطلب را مي‌فهمد. اين است آنچه دربارة موسيقي عرض كردم و در اينجا يك جملة ديگر اضافه مي‌كنم، به صورت يك فرمول و آن اينكه هنر از نظر اسلام به صورت هنر، تقبيح نشده، تحريم نشده و منع نشده است. آنچه در اسلام منع شده اين است كه «هنر» در استخدام خودپرستي‌ها و مكتب‌ها و ايدئولوژي‌هاي ضد ايدئولوژي حق درآيد، و بالاترين ايدئولوژي ضد ايدئولوژي اسلامي، ماترياليسم عملي است، مادي‌گري عملي است؛ يعني همان چيزي كه امروز در دنياي غرب شايد به مراتب حتي بيشتر از دنياي كمونيست، وجود دارد. يعني غرق شدن در خودپرستي، هوس‌پرستي، هوس‌بازي و كاميابي.
هر انساني تمام حواسش متمركز در اين است كه چگونه به هوس‌ها و خواسته‌هاي شخصي‌اش بهتر و بيشتر برسد، چه جور بيشتر خوش‌ بگذراند. پشت پا مي‌زند به زندگي خانوادگي، به سرنوشت بچه‌ها، به سرنوشت زنش، به سرنوشت جامعه، به سرنوشت مردم ستمديدة دنيا. به مردم محروم اصلاً نمي‌انديشد، تمام فكرش متوجه اين است كه چه جور بيشتر وسايل عيش و نوش خود را فراهم كند هرچند در ميدان كار روزانه‌اش هم خيلي جدي به چشم مي‌خورد اما اين جدي بودنش به خاطر اين است كه به آن عيش و نوشش خيلي علاقه‌مند است و آدم واقع‌بيني است، مي‌داند كه بدون كار جدي يازده ماه، نمي‌تواند يك ماه عيش و نوش كند.
و اما هنري كه در استخدام هدف‌هاي فاسد و هدف‌هاي ضد حق و ضد بشري و ضد اسلامي درنيايد، هيچ نوع دليلي بر اين مطلب كه اسلام اين هنر را تحريم كرده باشد، نه از قرآن و نه از حديث، تا اين لحظه نمي‌شناسم و حتي از اين بالاتر، هنر در حقيقت يك نوع زيبايي است، هنر مي‌خواهد زيبايي‌هاي طبيعي را زيباتر كند، تكميل كند يا در نظر انسان مجسم كند، در آن حد كه هنر مي‌خواهد جنبه‌هاي زيباي آفرينش را به انسان نشان بدهد و آدمي را متوجه زيبايي‌هاي آفرينش بكند، در اين حد است. بر طبق آيات قرآن و رواياتي كه مي‌گويد: «خدا اين جهان را با همة زيبايي‌هايش آفريده است تا شما از آن بهره‌مند شويد» فقط مي‌توان گفت كه اسلام چنين هنري را حتي به طور مجموعي و به صورت كلي تشويق هم ‌كرده است.
آنچه در اسلام حرام است، تندروي در علاقة به زيبايي‌هاي اين جهان است كه ما اسمش را گذاشتيم «بي‌هدف بودن نسبت به چيزهاي ديگر». يعني فقط به زيبايي‌هاي اين جهان عشق ورزيدن و اصلاً از هدف‌هاي ديگر و زيبايي‌هاي معنوي چشم پوشيدن. اين در اسلام ممنوع است. آن نوع هنري هم كه بخواهد انسان را به اين راه بكشاند كه غرق اين زيبايي‌هاي ماديِ جسميِ ظاهري بكند، زيبايي‌هايي كه با شهوات و هوس‌ها همسايه و مكمل يكديگر هستند و ارضاءكنندة هوس‌ها هستند، اين را هم اسلام منع كرده و مي‌كند. اين خلاصة عرض من دربارة «موسيقي» كه خودبخود به توضيح مختصري دربارة «هنر» و «تعاليم اسلامي» و نظر آنها نسبت به موسيقي و به طور كلي هنر كشيده شد. اميدوارم در اين توضيحي كه عرض كردم توانسته باشم مطلب را تا حدودي براي شما دوستان عزيز روشن كرده باشم و باز اميدوار هستم كه در آينده به صورت مفصل‌تر و منظم‌تر و تنظيم‌شده بحث‌هايي در اين زمينه براي دوستان، نوشته و بفرستم و همگان بتوانند آنها را مطالعه كنند. همچنانكه در پايان هر دوره پاسخ به سؤالات و يا در پايان جلسات كه با دوستان هستم عرض مي‌كنم آنچه مي‌گويم چيزي است كه به فكر خودم مي‌رسد، اگر دوستان نظر انتقادي دارند بگويند، بنويسند، حتي اگر مفصل است روي نوار نظر دوستان را بگيريد، بفرستيد، گوش كنيم و از نظر دوستان استفاده كنيم و فكر خودمان را به وسيلة بحث و انتقاد، به وسيلة تبادل آرا و تبادل‌نظر، تكامل بدهيم تا بهتر بتوانيم واقعيات اين جهان را درك كنيم و بهتر بتوانيم بفهميم ما انسان‌ها در اين جهان گستردة پهناور، با امكانات بيشمار، چطور زندگي كنيم كه به سعادت خودمان و به سعادت ديگران لطمه نزده باشيم. از خداي متعال براي همه‌مان اين توفيق را مي‌خواهم كه در مسير سعادت، كوشا باشيم و سلام بر همة شما دوستان عزيز و بر همة بندگان پاك خدا.

۱۳۹۰ مهر ۳۰, شنبه

دلبندم آن پیمان‌گسل، منظور چشم، آرام دل
نی... نی... دل‌آرام‌اش مخوان، کز دل ببرد آرام را!...

"سعدی علیه‌الرّحمة"

۱۳۹۰ مهر ۲۵, دوشنبه

خدا را داد من بستان از او ای شحنه‌ی مجلس
که می با دیگران خورده‌ست و با من سر گران‌دارد...

"خواجه لسان‌الغیب"

۱۳۹۰ مهر ۲۳, شنبه

داستان دیدار مشایی با لیلا زند چیست؟



عكس بالا:در این عكس لیلا زند - نفر سمت چپ - یكی از همكاران لابی نایاك در كنار آلن ایر(سخنگوی وزارت امور خارجه آمریكا) در ضیافتی كه در رستوران برگزار شده دیده میشود.
عكس پایین:این یكی از آخرین عكس های لیلا زند عضو نایاك و همكار لابی تریتا پارسی با رحیم مشائی در تهران است!!
 


منبع: آینده‌نیوز

کیهان: فراتر از اختلاس


با گشوده شدن پرونده فساد عظيم بانكي اخير، از زواياي مختلفي به اين موضوع پرداخته شده است. يكي از مباحثي كه در سطح رسانه ها و حتي ميان افكارعمومي بالا گرفته چيستي ماهيت اين فساد و جرم است.
موضوع يادداشت پيش روي بحث و واكاوي پيرامون ماهيت اين فساد و عنوان اتهامي اين پرونده بزرگ فساد مالي و بانكي نيست. و اين موضوع را به ميان نمي كشد كه آيا «اختلاس» رخ داده است؟ رشا و ارتشا صورت گرفته است؟ و يا اينكه جرم اخلال در نظام اقتصادي كشور به وقوع پيوسته است؟ البته عناوين اتهامي ديگري همچون كلاهبرداري، سوءاستفاده و درآمد من غيرحق و... نيز مطرح بوده و قابل بحث و بررسي است.
اما موضوع اين يادداشت اظهارات اخير آقاي شمس الدين حسيني وزير محترم اقتصاد و امور دارايي است كه دقيق و كارشناسانه به نظر نمي رسد.
ايشان چهارشنبه گذشته در حاشيه جلسه هيئت دولت و در جمع خبرنگاران در پاسخ به سوالي درباره پرونده فساد مالي اخير مي گويد: «برخي ها تاكيد دارند با بكار بردن واژه اختلاس مردم را ناراحت كنند در حالي كه آنها كه صاحب ادله مستند هستند مي گويند اختلاسي رخ نداده است».
وزير محترم اقتصاد در سخنان خود از واژه «سوءاستفاده مالي» استفاده كرده و با بيان اينكه هر كس در اين زمينه سليقه خاص خود را دارد و برخي برداشت شان اين است كه بايد تندتر از اينها برخورد شود اضافه مي كند: «اما ما نبايد اجازه دهيم فضاي اقتصادي كشور بخاطر يك ضايعه دچار بيماري همه گير شود».
وزير محترم اقتصاد مي افزايد: «اگرچه منابعي در اين پرونده از نظام بانكي خارج شده اما هيچ منبعي گم نشده است و در مقابل آن دارايي هايي را توقيف و تصميم داريم منابع بانكي به گونه اي برگشت داده شود كه به بنگاه هاي اقتصادي آسيبي نرسد... ما هم در اين باره به وظايفمان عمل كرده ايم و درخصوص بانك صادرات وقتي به اين نتيجه رسيديم كه منشأ تخلف بوده است اصلاح مديريتي انجام داديم.»
البته در همين راستا آقاي حسيني روز بعد- پنج شنبه 21/7/90- در مراسم معارفه مديرعامل جديد بانك ملي درباره ريشه يابي تخلفات و نظارت وزارت اقتصاد بر بانك ها توضيح مي دهد: «در سال 1388 بازرسي وزارت اقتصاد براساس اطلاعات دريافتي و يك مطالعه اوليه به بانك هاي ملي و صادرات تذكر داد و در سال 1389 نيز اين امر تكرار شد، اگر اين تذكرات جدي گرفته مي شد اين اتفاق نمي افتاد».
درباره اين توضيحات و اظهارات وزير محترم اقتصاد با توجه به حساسيت اين پرونده گفتني هايي هست؛
1- از مجموع اظهارات آقاي حسيني اينگونه استنباط مي شود كه منظور ايشان از اينكه اختلاسي در شبكه بانكي رخ نداده است، تخفيف در عنوان مجرمانه است چرا كه ايشان اصرار دارند واژه سوء استفاده مالي را بكار برده و نتيجه بگيرند كه عنوان «اختلاس» در جهت بزرگ نمايي اين پرونده است.! و به اين گزاره استناد كرده اند كه؛ «آنها كه صاحب ادله مستند هستند مي گويند اختلاسي رخ نداده است».
هرچند ايشان مشخص نكرده اند منظورشان از «صاحب ادله مستند» كيست اما بدون ترديد مقامات قضايي بنابر وظيفه قانوني و ذاتي شان اين مهم را برعهده دارند و بنابر ادله مستند قضاوت خواهند كرد چه اينكه قضات «البناءالدليل» هستند. اكنون سؤالي كه به ميان كشيده مي شود اين است كه آقاي وزير بر چه مبنا و با كدام ادله حقوقي پيرامون ماهيت يك پرونده بزرگ فساد اظهارنظر مي نمايند؟
پرونده اي كه بيش از دو ماه است -15 مرداد به بعد- در دستگاه قضايي تشكيل شده و از همان زمان مرحله تحقيقات مقدماتي آغاز شده است و تيم هاي مختلف كارشناسي و حسابرسي بصورت مستمر روي آن كار مي كنند و حتي بسياري از متهمان شناسايي شده و در ادامه ممنوع الخروج شده اند يا احضار شده اند و حتي بازداشت شده اند كه همگي اينها دلالت بر ابعاد گسترده اين پرونده دارد كه هر روز ابعاد آن روشن تر مي شود.
با اين وضعيت روشن و بدون ابهام كه حتي مقامات عالي قضايي همچون دادستان كل و ناظر ويژه اين پرونده تأكيد دارند فسادي كه واقع شده حقيقتاً «يك فساد و جرم بزرگ» است اظهارات آقاي حسيني غيركارشناسانه به نظر مي رسد و ايشان نبايد در مقام قضاوت نشسته و درباره ماهيت جرم بزرگي كه اتفاق افتاده است اظهارنظر كنند.
2- بي شك تشخيص عنوان مجرمانه فساد بانكي اخير با قاضي پرونده است اما به گفته سخنگوي محترم دستگاه قضايي- در نشست خبري با خبرنگاران 18/7/90- هر چند در اين پرونده عناوين مجرمانه متعددي وجود دارد ولي بازپرس پرونده به بيشتر متهمان بازداشت شده «اخلال در نظام اقتصادي كشور» را تفهيم كرده است كه اين خود گوياي آن است كه ابعاد و ماهيت اين پرونده فراتر از عنوان مجرمانه «اختلاس» است. البته تأكيد مي شود كه آنچه مهم است حكم قطعي دادگاه خواهد بود.
از همين روي؛ اگر وزير محترم اقتصاد تا همين جاي پرونده به ابعاد آن دقت داشتند بطور حتم به گونه اي اظهارنظر نمي كردند كه كوچك بودن جرم، از آن استنباط شود. آنهم در شرايطي كه دادستان كل كشور در تشريح ابعاد اين پرونده به وضوح و بر مبناي تحقيقات قضايي اعلام داشته است؛ «بدون ترديد از سوي صاحبان قدرت در اين پرونده اعمال نفوذ شده»، و از اين سوي انتظار از وزير محترم اقتصاد آن است كه در شناسايي اعمال نفوذ كننده ها به دستگاه قضايي كمك كنند. دادستان محترم در همان مصاحبه تأكيد مي كند كه؛ «مديران عامل بانك هاي صادرات و ملي مقصر هستند»، «بيش از شعبه بانك صادرات در اهواز و يك شعبه بانك ملي در كيش، شعبات ديگري هم درگير اين موضوع هستند»، «بانك مركزي حتماً در اين باره درگير است» و...
3- آقاي حسيني در حالي تأكيد كرده اند اختلاسي در سيستم بانكي رخ نداده و تنها يك سوء استفاده مالي بوده است كه توضيح نداده اند پس چرا براي اين پرونده اقداماتي ويژه انجام شده است كه در پرونده هاي معمولي و يا به تعبيري در يك پرونده سوء استفاده مالي اين اقدامات ضروري نيست. آيا تشكيل چندين گروه كارشناسي بانكي و حقوقي و نظارت مستقيم دادستان كل كشور بر اين پرونده حكايت از آن ندارد كه اين پرونده فساد بزرگ فراتر از يك پرونده اي است كه آن را در حد يك سوءاستفاده مالي تقليل دهيم؟
اينكه رياست محترم قوه قضاييه شخصا نسبت به اين پرونده ورودي قاطعانه كرده و با ابلاغي ويژه آقاي اژه اي را ناظر بر اين پرونده قرار مي دهند بخاطر يك پرونده سوءاستفاده مالي است يا پرونده اي كه ابعاد آن فراتر از يك جرم عادي و معمولي است؟
4- آنچه از وزير محترم اقتصاد انتظار مي رود آن است كه ايشان با گشوده شدن اين پرونده بزرگ فساد، برنامه اصلاح ساختار سيستم بانكي را با جديت و به دور از شعار و هيجان زدگي دنبال كنند و به همراه مجموعه همكارانشان راه هاي تكرار اينگونه مفاسد كلان در سيستم بانكي را سد كنند.
5- همانطور كه در صدر اين نوشته آمد وزير محترم اقتصاد فرموده اند كه به وظايفمان عمل كرده ايم و در خصوص بانك صادرات وقتي به اين نتيجه رسيديم كه منشأ تخلف بوده است اصلاح مديريتي انجام داديم و البته در جاي ديگري به فاصله يك روز تصريح كرده اند كه از سال 88 نسبت به اين تخلف تذكر داده اند كه بايد گفت؛ صدور ابلاغيه و دستورالعمل از سوي مسئولان پاكدست و بلندپايه به تنهايي كافي نيست بلكه آنچه از اهميت بيشتري برخوردار است، پي گيري و نظارت مستمر بر اجراي دستورات ابلاغ شده است و تنها در اين حالت است كه مسئولان مي توانند اعلام كنند «به وظايفمان عمل كرده ايم. گفتني است كه متهم رديف اول اين پرونده فساد كلان اقتصادي تا همين اواخر نيز «ال سي» گشايش مي كرده است و اين با تاكيد وزير محترم كه از سال 88 نسبت به اين تخلف تذكر داده اند همخواني ندارد و حداقل گوياي آن است كه به تذكرات وزير توجهي نمي شده است. چه كساني اين دستورالعمل ها را دور مي زده اند؟!
6- و بالاخره بايد گفت در شرايط كنوني همه مسئولان بايد ملزم باشند به دستگاه قضايي در به نتيجه رساندن اين پرونده بزرگ فساد اقتصادي كمك نمايند و در اين ميان مسئولان اقتصادي و بانكي علاوه بر اين كمك و همراهي بايد به اصلاح ساختار و سيستم و مكانيسم هاي دروني خود همت بگمارند كه خود آزمون بزرگي است تا از نمونه هاي مشابه پيشگيري شود و نيز با دقت در اظهارنظرهاي خود به حاشيه سازان اجازه حاشيه سازي ندهند.
حسام الدين برومند

۱۳۹۰ مهر ۱۹, سه‌شنبه



گر ز حال دل خبر داری بگو
ور نشانی مختصر داری بگو
مرگ را دانم ولی تا کوی دوست
راه اگر نزدیک‌تر داری بگو
"لاادری"

۱۳۹۰ مهر ۱۷, یکشنبه

یکی از بزرگترین بدهکاران بانکی کشور: مرا با «جزایری» و «آریا» مقایسه نکنید!


بنابر این گزارش، گفتگوی شماره جدید نشریه پنجره با «محمدرضا زنوزی مطلق»، بدهکار بزرگ سیستم بانکی کشور، این مسئله و حس و حال طلبکارانه وی را به روشنی نشان می دهد.


وی که هم اکنون با سرمایه ای حدود 12000 میلیارد تومان، 30 درصد از سهام بانک گردشگری، 24 درصد از سهام بانک سامان، بخشی از سهام ایران خودوری تبریز و بخشی از سهام شرکت هواپیمایی «آتا» و... را در اختیار دارد و در همین حال حداقل 1200 میلیارد تومان به شبکه بانکی کشور بدهکار است، نکاتی را در این گفتگو طرح کرده که خواندن آن جالب به نظر می رسد.

خبر را در این‌جا بخوانید.


۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

شیوه‌ی ما...





نتوان گفت که این قافله وامی‌ماند
خسته و خفته از این‌خیل جدا می‌ماند

این رهی نیست که از خاطره‌اش یاد کنی
این‌سفر همره تاریخ به‌ جا می‌ماند

دانه و دام در این راه فراوان امّا 
مرغ دل، سیر، ز هردام رها می‌ماند

می‌رسیم آخر و افسانه‌ی واماندن ما
همچو داغی به دل حادثه‌ها می‌ماند

بی‌صداتر ز سکوت‌ایم ولی گاه ِ خروش
نعره‌ی ما ست که در گوش شما می‌ماند

بروید ای دلتان نیمه، که در شیوه‌ی ما
مرد با هرچه ستم، هرچه بلا، می‌ماند!

"محمّدعلی بهمنی"

۱۳۹۰ شهریور ۱۹, شنبه

صبر پیشه کن

صبر پیشه کن عزیز دلم...
صبر پیشه کن
در بطن کوسه ای که تو را خورده است،
گله معنا ندارد.
گیر کرده ای عزیز دلم...
گیر کرده ای؛
و تو هم که یونس و عمران نیستی..
شمس لنگرودی

۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه

خیار محلّی

انار، بقچه‌ای از خشم نیاکانی‌ست
که خون جلوی چشمش را گرفته‌است
بیکاری پسر؟
                به خیار بیندیش!
که با پیراهن سبز راه‌راه
و کلاهی زرد
               پانک کرده‌است!

"اکبر اکسیر"

۱۳۹۰ شهریور ۱۲, شنبه

شوق از میان شما رفتن...

امیر کبیر: مرگ حق است ولي به دست شما بسي مشكل، اما شوق از ميان شما رفتن مرگ را آسان مي‌كند...


سلطان صاحبقران - علی حاتمی

۱۳۹۰ شهریور ۴, جمعه

باز هم روز قدس...


قابل توجه بعضی‌ها که فکر می‌کردند با کنار رفتن آیت‌الله هاشمی از ریاست مجلس خبرگان، سودی می‌برند! آیةالله مهدوي‌كني: اهل شرط و شروط نيستيم



دبير كل جامعه روحانيت مبارز در خصوص گفت‌وگوها با جبهه پايداري گفت: ما اهل شرط و شروط نيستيم.

به گزارش ايسنا آيت‌الله محمدرضا مهدوي كني در حاشيه مراسم افتتاح سال جديد تحصيلي مدرسه علميه مروي و مدارس تابعه كه عصر چهارشنبه برگزار شد، در جمع خبرنگاران و در پاسخ به اين سوال ايسنا كه «شنيده شده است آقاي روح‌الله حسينيان به كميته هفت‌نفره پيوسته‌اند، آيا شما اين خبر را تاييد مي‌كنيد؟»، تصريح كرد: هنوز معلوم نيست.

وي همچنين در پاسخ به سوال ديگري در رابطه با روند فعاليت گروه 8 + 7 همچنين حضور نمايندگان جبهه پايداري در گروه هشت‌نفره گفت: آن آقايان بالاخره تشريف مي‌آورند. بنا بود دو نفر از آقايان تشريف بياورند تا هشت‌نفر بشوند. ان‌شاالله مي‌آيند ولي تا حالا نيامده‌اند.

رئيس مجلس خبرگان در پاسخ به اين سوال كه «بحث‌هايي در رابطه با سهم‌خواهي مطرح بوده است. نظر شما در اين زمينه چيست؟»، خاطرنشان كرد: سهم‌خواهي مطرح نيست. به هر حال آقايان هر كدام يك نظراتي دارند كه بايد آرام آرام حل شود و سهم‌خواهي مطرح نيست.

مهدوي كني همچنين در پاسخ به اين سوال كه «گفت‌وگوهايتان با جبهه پايداري به كجا رسيد با توجه به اينكه شروطي در اين زمينه مطرح شده بود؟»، تاكيد كرد: ما شروط را قبول نمي‌كنيم. ما اهل شرط و شروط نيستيم. 

۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

مسابقه وبلاگ نویسی

به همّت برگزارکنندگان یادواره‌ی افلاکیان، مسابقه‌ی وبلاگ‌نویسی برگزار می‌شه. امیدوارم همشهری‌های وبلاگ‌نویس شرکت کنند. بنده که دستم از دنیا کوتاس فعلاً!
در این لینک خبرش رو بخونید:

۱۳۹۰ مرداد ۲۲, شنبه

اعلام شماره حساب كمك به مردم سومالي



پايگاه‌هاي جمعيت هلال احمر در سراسر كشور آماده جمع‌آوري كمك‌هاي نيكوكاران به مردم نيازمند سومالي است.

به گزارش روابط عمومي و ارتباطات مردمي جمعيت هلال‌احمر كشور، هموطنان مي‌توانند وجوه نقدي خود را به شماره حساب 99999 جمعيت هلال‌احمر نزد بانك ملي شعبه مركزي و شماره حساب 0199999999003 سيبا نزد همين بانك واريز كنند.

همچنين نيكوكاران مي‌توانند با ارسال يك پيامك خالي از خط ايرانسل به شماره 8115 براي ارسال كمك‌هاي نقدي خود اقدام كنند.

در اين زمينه، ظاهر رستمي دبيركل جمعيت هلال‌احمر از آمادگي كامل براي كمك به مردم سومالي خبر داد و افزود: اين جمعيت براي اعزام نيروهاي امدادي و پزشكي و برپايي بيمارستان صحرايي در اين كشور آمادگي دارد.

از سوي ديگر نخستين تيم ارزياب هلال‌احمر براي بررسي فاجعه قحطي عازم سومالي شد.

اين تيم هماهنگي لازم را براي ارسال كمك‌هاي انسان دوستانه از ايران انجام مي‌دهد و سرپرستي تيم به عهده رئيس سازمان امداد و نجات است.

۱۳۹۰ تیر ۱۰, جمعه

از امید مهدی‌نژاد بخوانید...

یک شهر پرنده­های مُرده
یک شهر چرنده­های خوش­پوش
یک شهر مناره­های کوتاه
یک شهر ستاره­های خاموش

آیینه­ی آسمان تاریک
تابوت غریب نعش انسان
بر شانه­ی کوچه­های باریک
یک جاده به سمت خط پایان

در پرتوِ ماه بی­تفاوت
یک بیشه پلنگ تیزدندان
همسایه­ی گرگ­های وحشی
آلوده­ی خون گوسفندان
  
پتیاره­ی خرفریبِ بدنام
کمپیرِ وقیحِ هفت­کرده
زالوی کریهِ هفت­اندام-
حلقوم برای نفت کرده

شش­دانگ صدای ناهماهنگ
ترکیب کریه آهن و دود
آویخته در بتان صدرنگ
یک شهر نران ماده­آلود

مردانِ به انتها رسیده
یک صفحه پیاده­های فرزین
مردانِ به گوشِ ما رسانده
یک عمر حماسه­ی دروغین

با پرده­درانِ پشتِ پرده
تا کی، تا چند استمالت؟
ای شیعه­ی انقلاب­کرده!
این بود فرشته­ی عدالت؟

ای دیوِ سپیدِ پای در بند!
این جنگلِ گرگ را بسوزان
آری، بخروش، ای دماوند!
تهرانِ بزرگ را بسوزان


"امید مهدی‌نژاد"

ای شیعه‌ی انقلاب کرده! این بود فرشته‌ی عدالت؟!

۱۳۹۰ خرداد ۱۶, دوشنبه

از نزار قبّانی...

این‌ نامه‌ی‌ آخر است‌ !
پس‌ از آن‌ نامه‌یی‌ وجود نخواهد داشت‌ !
این‌ واپسین‌ ابرِ پُر باران‌ِ خاکستری‌ست‌
که‌ بَر تو می‌بارَد،
پس‌ از آن‌ دیگر بارانی‌ وجود نخواهد داشت‌ !
این‌ جام‌ِ آخرِ شراب‌ است‌
وَ دیگر نه‌ از مستی‌ اثری‌ خواهد بود، 
نه‌ از شراب‌ !
آخرین‌ نامه‌ی‌ جنون‌ است‌ این‌ !
آخرین‌ سیاه‌مشق‌ِ کودکی‌...
دیگر نه‌ ساده‌گی‌ِ کودکی‌ را به‌ تماشا خواهی‌ نشست‌، 
نه‌ شکوه‌ِ جنون‌ را...

دل‌ به‌ تو بستم‌، چون‌ کودکی‌ که‌ از مدرسه‌ می‌گریزدُ
گُنجشک‌ها وُ شعرهایش‌ را 
در جیب‌ِ شلوارش‌ پنهان‌ می‌کند !

من‌ کودکی‌ بودم‌ گریزان‌ و آزاد
بر بام‌ِ شعرُ جنون‌ !
امّا تو زنی‌ بودی‌ ،
با رفتارهای‌ عامیانه‌ !
زنی‌ که‌ چشم‌ به‌ قضا وُ قدر داردُ
فنجان‌ِ قهوه‌ وُ 
کلام‌ِ فال‌ْگیران‌ !
زنی‌ رو در روی‌ صف‌ِ خواستگارانش‌...

افسوس‌ !
از این‌ به‌ بعد در نامه‌های‌ عاشقانه‌،
نوشته‌های‌ آبی‌ نخواهی‌ خواند !

در اشک‌ِ شمع‌ها وُ
شراب‌ِ نیشکر
ردّی‌ از من‌ نخواهی‌ دید !

از این‌ پَس‌ در کیف‌ِ نامه‌رسان‌ها
بادبادک‌ِ رنگینی‌ برای‌ تو نخواهد بود !
دیگر در عذاب‌ِ زایمان‌ِ کلمات‌
وَ در عذاب‌ِ شعر حضور نخواهی‌ داشت‌ !
خودت‌ را بیرون‌ از باغ‌های‌ کودکی‌ پرتاب‌ کردی‌
وَ بَدَل‌ به‌ نثر شُدی‌...

۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه

همین‌طوری

میثم کریمی:


مدتی است نامه جنجالی حامد بهداد به فریبرز عرب نیا که حاوی الفاظ بسیاری تندی است، منتشر شده. کماکان بحث بر سر ادبیات و نوع کلمات بکار رفته در این نامه داغ است. عده ایی معتقدند که بهداد به خوبی توانسته جواب عرب نیا را بدهد و عده ایی دیگر برعکس فکر می کنند.  به همین دلیل در همهمه ی روشنفکری بازیگران سینمای ایران و ادبیات فاخرشان، تصمیم گرفتیم تا 5 برتر این هفته را اختصاص بدهیم به 5 توهین برتر اهالی سینمای ایران به یکدیگر!. در صورتی که توهینی از قلم جا افتاده، لطفا آن را در بخش نظرات اعلام کنید!.
5- توهین میلانی به مردم : ماجرا از آنجایی شروع شد که خانم میلانی به برنامه هفت آمد و به دفاع از فیلمش ( یکی از ما دو نفر ) پرداخت اما به جای اینکه بحث سینمایی جریان بیفتد ، صحبت به سمت جامعه و روابط دختر و پسر و... کشیده شد! مسعود فراستی که حسابی میلاtahmineنی را عصبانی کرده بود، در یک لحظه به او گفت که " دیالوگ های فیلمهاش اغلب شعاری و غیرقابل باور هستند و به عبارتی شخصیت های فیلمش عقده ایی هستند!" و میلانی هم در جواب گفت : شما نمی توانید کسی را در ایران پیدا کنید که عقده ایی نباشد، همه ایرانیها عقده ایی هستند!!. البته خانم میلانی چند ثانیه بعد سعی کرد تا قضیه را جمع و جور کند اما اوضاع را بدتر کرد. او در ادامه گفت : در ایران میزان عقده ایی بودن افراد متفاوت است اما کافی است تا در ایران به دنیا بیایید تا عقده ایی باشید!. حرف های خانم میلانی من را به فکر واداشت که آیا واقعاً عقده ایی هستم یا نه؟! بنابراین هنگام دیدنیکی از ما دو نفر سعی کردم تا تمرکزم را معطوف به شخصیت های فیلم کنم تا با الگو برداری از آنها با خودم کاری کنم که دیگر یک عقده ایی نباشم!. وقتی مشاهده کردم که شخصیت های یکی از ما دو نفر به موسیقی کلاسیک گوش می کنند و راجب زندگی در خارج و این چیزها صحبت می کنند گفتم شاید باید اینجوری باشم که عقده ایی نباشم اما یک نکته را خوب متوجه نشدم و آن اینکه پریدن یک دختر به هوا و لگد زدن به همکار مردش در محیط کار ( آن هم یک محیط کاری به شدت باکلاس! ) را چگونه می توان توجیه کرد؟ خانم میلانی! هیچ کجای دنیا در محیط کار یک دختر جوان به یک مرد جوان لگد نمی زند و اینقدر راحت به خانه رئیسش ( آن هم رئیسی که از اول فیلم مشخص است که یک هوس باز است) نمی رود تا با هم نوشیدنی مصرف کنند. هیچ زنی تا بدین حد در محل کار خود بی خیال نیست که بگوید در وقت ناهارم کتاب می خوانم و... من ترجیح می دهم عقده ایی باشم تا یک فرد کامل در دنیای میلانی .

4- توهین جیرانی به فریماه فرجامی : فریماه فرجامی یکی از بهترین بازیگران سینمای ایران در دهه ی 60 بود که بازیهای به یاد ماندنی اش در فیلمهای سرب ، مادر ، اجاره نشین ها ، پرده آخر و... هرگز از خاطرها پاک نخواهد شد. اما فریماه فرجامی چند سالی است farimahکه به دلیل بیماری نتوانسته در فیلمی نقش آفرینی کند و تماشاگران هم کم کم او را به خاطره ها سپرده بودند. اما در 7 بهمن 1389 در برنامه هفت ، مصاحبه ایی بافرجامی پخش شد که همه را مات و مبهوت کرد. اولین نکته درباره این گزارش این بود که از فریماه فرجامی دهه ی 60 تقریباً چیزی باقی نمانده بود و آثار بیماری و تسلط نداشتن بر اعصاب و تکلم در وی به راحتی احساس می شد. در این وضعیت آشفته، گزارشگری از طرف برنامه هفت ( که متعلق بهفریدون جیرانی است )  برای مصاحبه با فرجامیبه منزل ایشان فرستاده شد تا با او مصاحبه ایی در ارتباط با بازیگران ایران انجام دهد. همانطور که انتظار می رفت فرجامی جوابهای کاملاً بی اختیاری به سوالات گزارشگر می داد (  فکر کنم اصلاً نمی دانست چه می گوید! ) و جناب گزارشگر هم که دیده بود فرجامی حال و روز خوشی ندارد، سوالاتش را با حالتی کودکانه از فرجامی می پرسید!. صرف نظر از اینکه فرجامی گفت که از فاطمه معتمد آریا خوشش نمی آید و... باید گفت که حرکت آقای جیرانی در سوء استفاده کردن از موقعیت خانم فرجامیتوهین بسیار بدی بود که در حق ایشان انجام گرفت. البته اگرچه جیرانی در هفته ی بعد، از پخش این گزارش عذرخواهی کرد اما کماکان معتقد بود که ظرفیت سینمای ایران برای درک این مصاحبه پایین بود!.

3- توهین سلحشور به کیمیایی : این یکی از نمونه های کاملا وطنی توهین به کارگردان است که فقط در کشور ما پیدا خواهید کرد. شخصا هیچ کشوری را سراغ ندارم که یک کارگردان به کارگردان دیگرش بگوید " آبگوشت ساز "!. برای درک کامل این موضوع شما را به خواندن گوشه ایی از اظهاراتsalahshoor فرج الله سلحشور در خصوص مسعود کیمیایی دعوت می کنم :
" بعضي‌ها مي‌گويند كه مسعود كيميايي پدر سينماي بومي ايران است كه اين الحاق‌ها اشتباه است، چرا كه مسعود كيميايي فيلم آبگوشتي ساخته و بيش از 90 درصد از كارهاي سينمايي او در همين سطح هستند"
" اگر فرهنگ و تاريخ مردم ايران چاقو كشي، قمه زني و لات بازي باشد بله درست است آقاي كيميايي پدر همين سينما هستند ولي كشور ايران سابقه تاريخي و فرهنگي فراواني دارد و نمي‌تواند مسعود كميايي پدر سينماي بومي ايران باشد"
"كيميايي جنازه قيصر را 40 سال است كه به دوش گرفته و آيا درست است كه در جشنواره فيلم فجر از او تقدير و برايش بزرگداشت برگزار كنند"
"اگر بياييم آثار كيميايي را بررسي كنيم هيچ خبري از اخلاق، تفكر و فرهنگ اسلامي و ايراني را در كارهاي كيميايي نمي‌يابيم و بيشتر آثارش ترويج‌گر لات و لات‌بازي و چاقو كشي است"
به فرج الله سلحشور حق می دهم هر نظری که درباره کیمیایی داشته باشد را بیان کند اما بنظرم می توان انتقاد حرفه ایی تری هم از کیمیایی کرد!. ادبیات به کار برده شده توسط سلحشور با توجه به اینکه خودش هم کارگردان است و باید متولی فرهنگ باشد، کمی خارج از انصاف است. اینکه سینمای کیمیایی آبگوشت است  یا قورمه سبزی! ادبیاتی نیست که از یک فرد فرهنگی انتظار داریم.
ferasati
2- توهین فراستی به کیمیایی : با خیال راحت نشسته بودیم و در حال تماشای نقد عزیزان منتقد درباره فیلمهای جشنواره فجر بودیم که مسعود فراستی در برنامه هفت اعلام کرد که درباره فیلمهایمسعود کیمیایی نظر مهمی دارد که در انتهای برنامه خواهد گفت. بالاخره انتهای برنامه رسید و فراستیگفت که " الان زمانش است که صحبتی را که وعده اش را داده بودم خدمتتان عرض کنم و آن این است که فیلمهای کیمیایی به نوعی استمنای شخصی وی به حساب می آید!! ". مدتی طول کشید تا با گوش خودم کلنجار بروم که آیا کلمه ایی را که شنیده ام درست بوده یا خیر؛ اما بعد از اینکه با دوستانم صحبت کردم متوجه شدم که کاملاً درست شنیده ام. اصطلاحی کهمسعود فراستی بکار برد از لحاظ خودش نوعی استعاره(!) بود اما حقیقت امر این است که این جمله دیگر فیلمِ بلوار مالهالندِ دیوید لینچ نیست که بتوان 1001 برداشت از آن داشت!. کلمه ایی که فراستی در وصف فیلمهای کیمیایی بکار برد یکی از زشت ترین و شنیع ترین توصیفاتی بود که تابحال شنیده بودم و هیچگونه برداشت دیگری نمی توان از آن داشت.  شاید بهتر است مسئولین صدا و سیما برای تماشای برنامه هفت، محدودیت سنی جدیدی را تعریف کنند ( من با یک درجه تخفیف، موافق PG-13 هستم ! ) تا حداقل تماشاگران کم سن و سال از گزند زبان تند منتقد این برنامه در امان باشند.

1- توهین حامد بهداد به عرب نیا : گل سرسبد توهین یک بازیگر به بازیگر دیگر. قضیه از آنجا شروع شد که عرب نیا بعد از مدتها به برنامه هفت آمد و ما توانستیم او را جایی به غیر از فیلمهایش ببینیم. اما ورود او به این برنامه مصادف شد با اظهارات نسبتاً تند و موضع گیری هایش در ارتباط با عوامل سینمای ایران. او در این برنامه به بازیگری اشاره کرد که در عالممارلون براندو سِیر می کند و فکر می کند واقعا براندو است!. این اظهارات بعلاوه صحبتهای عرب نیا در خصوص بازیگری و پشت پرده روابط و دستمزدها و... همگی سوژه های جنجالی ایی بودند که مشخص بود نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت. اظهارات عرب نیا به شکلی بود که انتظار می رفت اهالی سینما در قبال آن از خود واکنش نشان بدهند و این امر بالاخره اتفاق افتاد. حامد بهداد که از اظهbehdad2ارات عرب نیا درباره خودش به شدت خشمگین شده بود، نامه ایی بلند بالا نوشت و آن را در اختیار خبرگزاری ها قرار داد تا منتشر کنند. الفاظ و ادبیات بکار گرفته شده درباره عرب نیا در این نامه به قدری تند است که اگر ندانید نویسنده آن یک بازیگر است، شاید اصلاً آن را تا به انتها نخوانید.
بهرحال این هم گوشه ایی از فرهنگ بازیگران این کشور است که بجای آموزش بهتر صحبت کردن ، بهتر شنیدن ، بهتر دیدن و... ، به نسل جوان یاد می دهند که به همدیگر توهین کنند و خود را تافته ی جدا بافته فرض کنند. من قصد تائید کردن اظهارات آقای عرب نیارا ندارم اما فکر می کنم اگر حامد بهداد بجای مقابله به مثل با الفاظ رکیک، تنها با زبانی ادبی و ساده به جانبداری از حق خویش اقدام می کرد ( کاری که حق طبیعی اوست ) می توانست به فریبرز عرب نیا این موضوع را تفهیم کند که جایگاه بازیگری اش آن چیزی نیست که او فکر می کند. اما با انتشار پاسخ تندش ، کاری کرد که هم او را شکست خورده فرهنگ و ادب بدانیم، هم اینکه رده نخست 5 توهین برتر سینمایی این هفته را نصیبش کنیم. البته در حال حاضر که مشغول نوشتن این مقاله هستم، تکذیبیه ایی از حامد بهدادمنتشر شده که در آن متن ارسالی اش را انکار کرده است ولی شما باور نکنید!.



من:

حامد بهداد  بازیگر خوبیه، امّا از اخلاقش حالم به هم می‌خوره. زیادی از خودمتشکره!‌ نه برادر من. ایران هنرمندای بزرگ‌تر از تو داشته که باسربه‌زیری سرفرازی‌ها کردند تو عالم هنر. پرویز پرستویی، عزت‌الله انتظامی و و و
البتّه تو عالم سیاست هم این مشکل رو داریما! 
ای بابا! باز سیاسی‌ش کردم... بگذریم کلاّ ً!