۱۳۹۰ مهر ۸, جمعه

شیوه‌ی ما...





نتوان گفت که این قافله وامی‌ماند
خسته و خفته از این‌خیل جدا می‌ماند

این رهی نیست که از خاطره‌اش یاد کنی
این‌سفر همره تاریخ به‌ جا می‌ماند

دانه و دام در این راه فراوان امّا 
مرغ دل، سیر، ز هردام رها می‌ماند

می‌رسیم آخر و افسانه‌ی واماندن ما
همچو داغی به دل حادثه‌ها می‌ماند

بی‌صداتر ز سکوت‌ایم ولی گاه ِ خروش
نعره‌ی ما ست که در گوش شما می‌ماند

بروید ای دلتان نیمه، که در شیوه‌ی ما
مرد با هرچه ستم، هرچه بلا، می‌ماند!

"محمّدعلی بهمنی"

۲ نظر:

ایندا گفت...

یه چیزایی هست که آدمهیچ وقت نمی تونه فراموش کنه!

محمّد گفت...

بله...