۱۳۸۹ تیر ۲۶, شنبه

صدای غزل...


سلام حضرت آیینه، آشنای غزل!
من‌ام، مسافر هر روزتان، گدای غزل

من‌ام، هم او که نگفتید از کجا آمد
و پابه‌پای غزل رفت تا کجای غزل

همان غریبه‌ی بی‌دست و پا، هم او که دلش
شکست و خم شد و بارید پا‌به‌پای غزل

همان که یک شبه انبوه واژه‌اش گم شد
و گنگ و تب‌زده پوسید لا‌به‌لای غزل

چه قدر کز کنم این گوشه بی که برگردید؟
چه قدر عقده‌گشایی کنم برای غزل؟

چه قدر قافیه در دفترم ردیف کنم
که پر شود شب ِ این کوچه از هوای غزل؟

من از کدام طرف می‌رسم به لب‌هاتان؟
کدام پنجره را وا کنم، خدای غزل؟!

تو هم در آخر این بیت می‌روی!... باشد...
سپردم‌ات به همان دست بی‌وفای غزل!...

پی‌نوشت: حالی کردم با سیّد رضا ها!

۲۲ نظر:

وحيده گفت...

وقتي داشتم غزل ات رو مي خوندم تلويزيون روشن بودو يه آهنگ ملايم در حال پخش بود...آميختنش با غزل ات خوشايند بود و چسبيد...

محمّد گفت...

سلام؛ ممنون از لطفتون، غزل از من نیست که! سه دنگش از سیّد رضا ست، سه دنگش فقط از منه!:D
شاد و سلامت باشید همیشه@};-

ایمان گفت...

شش دانگش قشنگ بود!
احسنت به جفتتون به سبک نوای غزل!

طوبي گفت...

وبلاگ جديد مبارك!

مرضيه گفت...

گاهي غزل كه توانايي گفتن خيلي چيزها را ندارد

زهرا وار... گفت...

سلام علیکم

فقط بگم: بهتون افتخار میکنم خیلی قشنگ بود...

یا حق.

سهراب گفت...

سلام محمد خیلی جالب بود چاکرتیم

وحيده گفت...

سلام....بيا به آدرس جديد
و دعا كن اين ديگه تعطيل نشه!

وحيده گفت...

سلام.مرسي ازاينكه مي ياي و باعث دلگرمي هستي.محمد اسم وبلاگ طارم فيروزه رو گذاشتم پتي ناز.اگه مي خواي توي لينك هات نگهش داري اسمش رو عوض كن.مي خوام از اين به بعد درباره حيوانات توش بنويسم.درباره ي هر حيووني كه اطلاعات مفيد داري و يا چيزي در موردش مي دوني بهم بگو تا بذارم توي وب.....شايد به درد بعضي ها بخوره...

ناشناس گفت...

تو كه با دلم آشنايي رفيق
تو كه اهل اين كوچه هايي رفيق
تو كه دست و بال دلت تنگ نيست
تو كه تا دلت چند فرسنگ نيست
تو كه هر چه از آسمان خواستي
از آلودگي ،‌از كجي...راستي
تو كه هر چه بوده است مال تو بود
شب و خوابهايم خيال تو بود
تو كه گر گرفتي و سوزانديم
مرا بر زدي باز و پيچانديم
نمي شد براي دلم هم شده
براي دل باطلم هم شده
كمي از غزل هام يادي كني
بيايي به من دل نهادي كني
بيايي ببيني مني كه دلش
مني كه تمامي آب و گلش
به پاي تو و ديدنت بسته بود
چرا اين دو روز از خدا خسته بود
چرا با كسي ناي گفتن نداشت
چرا ناي از تو نوشتن نداشت
چرا هي نشست و به شب خيره شد
چرا چند روزي لبش تيره شد
تو كه اين چنين مي سرايي رفيق
تو كه پاسخ هر چرايي رفيق
جواب سؤال مرا هم بده
بهاي خيال مرا هم بده

وحيده گفت...

ديدي من لب دريا برم دريا خشك مي شه!! بعد از كلي كلنجار برگشتم به بلاگفا!!!
از همون ساعت ورود من بلاگفا قاطي كرد!
خاله ات آخر شانسه!

زهرا گفت...

بر چهره پر ز نور مهدی صلوات
بر جان و دل صبور مهدی صلوات
تا امر فرج شود مهیا بفرست
بهر فرج و ظهور مهدی صلوات
میلاد امام زمان (عج) برشما مبارک
سلام شعر زیبایی بود دست مریزاد

زهرا وار... گفت...

هو الحق

اي آنکه در نگاهت حجمي زنور داري
کي از مسير کوچه قصد عبور داري؟

چشم انتظار ماندم، تا بر شبم بتابي
اي آنکه در حجابت درياي نور داري

من غرق در گناهم، کي مي کني نگاهم؟
برعکس چشمهايم چشمي صبور داري

از پرده ها برون شد، سوز نهاني ما
کوک است ساز دلها، کي ميل شور داري؟

در خواب ديده بودم، يک شب فروغ رويت
کي در سراي چشمم، قصد ظهور داري؟

میلاد حضرت حجت"عجل الله تعالی فرجه الشریف" بر عاشقان و منتظرانش تهنیت و مبارک باد...

" اللهم عجل لولیک الفرج والعافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و شیعته والمستشهدین بین یدیه"

یا حق...

وحيده گفت...

سلام....پيدات نيست! در هر صورت اميدوارم خوب باشي و غصه اي نداشته باشي....روز عيد نيمه شعبان رو بهت تبريك مي گم و آرزو مي كنم زير سايه ي مهدي سلامت باشي و شاد....

وحيده گفت...

خوشحالم كه خوبي.....اميدوارم مسافرت خوش گذشته باشه...

بابگرده گفت...

سلام
سعادتی بود خواندن این غزل
دست شما و سید رضا درد نکنه

وحيده گفت...

سلام سلام
من اينترنتم تا يك هفته قطع خواهد بود.بنابراين توي وبلاگها نمي تونم مطلب جديد بذارم و همچنين نمي تونم بهت سر بزنم.....بعد از يك هفته دوباره مي يام!
شاد باش و با خدا...

سید مهدی گفت...

اون پنجره ای که گفتید رو اگه پیدا کردید خدائیش یه خبر هم به من بدید

نادر توانا گفت...

khake-ashena.mihanblog.com اسباب کشی کردیم یه خدا قوت بدید بد نیستا

محمد سلام بر زندگی گفت...

یادت هست؟
برایت آشفتم
غریبانه گفتم:
"همیشه با من باش"!!
چه زود
روزها رفت
حالا....
برایت می نویسم
از آن چه دیدم و ندیدی
از هر چه داشتم و نخواستی
ازآن که بودم و تو نبودی
حالا...
که رنگ نگاهت ، از یادم رفت
حالا...
که پژمردم...
از دست دادم...
از دست رفتم....
حالا...
برایت میگویم از دردی که می آزاردم
می نویسم برایت از دستی که با من بود و دلی که بی من
و نگاهی که غریبه شد با احساسم
حالا فقط یک خاطره دارم
که هر شب تازهمی کنمش:
"كودكي"
....
اگر چه دلم برایت تنگ شد



و برای معصومیتیکه از دست رفت

اما هنوز جای خالی تو هست
و هنوز هست دلی که بی تابیکند...
برای نگاهت
ماه من!
برایت می نویسم که بدانی
اگرچه دوستتندارم!!! اما...

محمد سلام بر زندگی گفت...

سلام محمد جان
خوبی؟
غزل خیلی نابی بود مرسی

زهرا گفت...

بر سینه بی تاب شده تاب نیامد
ظلمت همه جا پر شده و مهتاب نیامد
یا رب تو بگو ما چه کنیم با غم هجران
ماه رمضان آمد و ارباب نیامد
یا مهدی عج ادرکنی

___________$$$$$$
______$$$$$$__$$$$$$$$__$$
____$$____$$$$__$$$$__$$$$
__$$______$$$$$$__$$$$$$$$
__$$____$$$$$$$$__$$$$$$
__$$$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$$
$$__$$$$$$$$$$__$$__$$$$$$
$$$$__$$$$$$__$$__$$$$
__$$$$______$$$$$$$$$$
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$_$
_$$$$$$$$__$$$$$$$$$__$$$
__$$$$$$___$$$$$$$_ $$$$
___$$$$_____________`$$$
___________________ $$
__________________`$$`
________________$$`
_____$$$$$$$$$$
___$$$$$$$$$$
_$$$$____$$_$`
$$$$$__$$___$$___$$$$
$$$$$$$______`$$_$$$$$$
$$$$__________$$$_____$
$$___________` $$____$$
_____$$$_____$$`___$$$$
___$$$$$$___$$__$$$$$$
__$$$$$$$$_$$_$$___$$$
_$$$____$$$$_$$__$$$$
__$$_____$$_$$$$$$$
___$______`$$
___________$$
____________$$`
___________`$$
__________$$
_________$$
________$$