۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

اگرچه سبزی چشمان او بهاری بود
شبیه یک غزل از دفترم فراری بود

۴ نظر:

ناشناس گفت...

ايشالا كه توي دفترت ماندگار باشه فراري چرا....

سهراب گفت...

سلام آقا محمد خوبی خیلی جالب بود باهاش حال کردم

لیندا گفت...

آخه چه قشنگ...

عارفان گفت...

تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم...بی تابم...
شب از هجوم خیالت نمی برد خوابم...
...
..
.
تو دوردست امیدی و پای من خسته است...
چراغ چشم تو سبز است و راه من بسته است...