۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه

با کارشناسان شهرمان بیشتر آشنا شویم

تا حالا شده به این فکر کنید که شهرمون، چه خاک "کارشناس‌خیز"ی داره؟
هرچی خواستم راجع به این موضوع ننویسم، نشد.
شنیدم که در شهر میمه، روی حریم قنات ما، ساختمانی می‌سازند. "آقای ب.ف" به عنوان "کارشناس" رفتند بازدید و اعلام کردند که این ساخت و ساز تأثیر منفی بر روی قنات نداره و بنابراین کارساختمانی ادامه پیدا کرده. 
حالا ایشون چه طوری شده "کارشناس"؟ من نمی‌دونم... چه بررسی‌ها و محاسباتی انجام داده که این کار، مخرّب نیست؟ من نمی‌دونم... خب معلومه که من نباید بدونم؛ چون من که "کارشناس" نیستم مثل حضرات!
وقتی به گذشته برمی‌گردیم و بعضی سابقه‌ها رو وارسی می‌کنیم، می‌بینیم که ایشون قبلاً هم در زمینه‌ی دیگری "کارشناس" بودند.  ایشون "کارشناس تسلیحات" بودند. جزو چماق‌دارهای جاویدشاه‌گو بودند...
کسی پیش یکی از اعضای شورای شهر رفته بود و از موضوع پرسیده بود. ایشون گفته بودند که به جدّ پی‌گیر این موضوع هستند. وقتی شنیدم این حرف رو خیالم راحت شد واقعاً و مطمئن شدم که مثل همیشه قنات ما از هر آسیبی به دوره(اصلا و ابدا هم استفهامم انکاری نبود!).
در آخر یه دعا می‌کنم، بلند بگو آمین!:
خدایا! سایه‌ی این "کارشناس‌ها" و این "به جدّ پی‌گیرها" رو از سر ما کم نکن! که ما یه کم دور هم بخندیم... شاید هم گریه کنیم... شاید هم... نمی‌دونم... نباید هم بدونم؛ چون من که "کارشناس" نیستم!

پی‌نوشت: این مطلب از حدود یک‌ماه پیش در انتظار نوشته‌شدن بود.

۱۹ نظر:

مهام گفت...

سلام محمد جان
بهتر نیست شما به رضا بگی اسم منو درست کنه!؟

ناشناس گفت...

سلام محمد جان این سید ومهام چه کار میکنند؟واقعا خجالت داره شما یه چیزی بهشون بگو

ننگرده گفت...

محمد جون حرص نخور
این مرام روزگار ماست که کسی به بدی های افراد نگاه نمی کنه.
دیروز بود که به یکی از متدینین شهر می گفتم فلانی می دزده و می خوره و کسی عین خیالش هم نیست!
گفت فلانی همشهری ماست و ما نمی تونیم چیزی بگیم و چشممون توی چشم هم دیگه است.
گفتم: همینه اسلام علوی که می گن...

هما گفت...

سلام -مطلبتون عالی بود.امروزه دیگه کسی قنات جدید استفاده نمی کنه
مستقیم چاه می زنن و پمپ می زارن .
تنها کاری که بتونیم انجام بدیم اینه که قنات های قبلی رو حفظ و به موقع لای روبی کنیم.
برای لای روبی شنیدم افراد انگشت شماری پیرمرد در ایران به صورت حرفه ای این کارو انجام میدن که برخی سازمان های دولتی و غیر دولتی اونهارو ساماندهی کردند و از اونها استفاده می کنند.

هم ولایتی گفت...

سللام ممممممحمد. به داداش قدمعلی بگو سال دیگه که میخواد مردم رو خر کنه تا پول بدند تا چندتا کم عقل پولها رو حروم کنند، یه خرده انصاف و غیرت به خرج بده و یه کمی اگاهشون کنه که چه کارها که نمیشه به اسم امام حسین و نذورات مردم کرد.

محمّد گفت...

سلام هم‌ولایتی؛‌ خوبی؟
کارایی که کردند و می‌دونی رو برام بنویس چون می‌خوام بعداً راجع به این جور مسائل هم بنویسم.

مهام گفت...

سلام محمد
من از دست شما خیلی ناراحتم...
شما شد یه بار به رضا بگی دست از این کاراش ورداره؟ من که خودم چند بار از شما خواهش کردم بهش بگید اینقدر دنباله اسم حقیقی من نباشه اما رضا که بی خیال نشد آخرشم که دیدی چه کار کرد!؟به تعبیر خودش اسم منو دخترونه فرض کردو تو لینک وبلاگش نوشت سهراب و آکیرو نمی دونم چی چی شما به جای اینکه یه بار نصیحتش کنی دیروز جلوی بانک صادرات بهش گفتی که...بعدش اونم رفت و این بیانیه مسخره رو نوشت
درسته من کار اشتباهی کردم و با عصبانیت اون مطلبو نوشتم اما کار رضا خیلی زشت بود حالا هم اون مطلبو حذف کردم بهتره عنوانشو از داخل لینک ورداری

رضا گفت...

دیروز یه چیز تازه شنیدم
شنیدم که وقتی عباسعلی ولی عضو شورای دوم یکی از مغنیان شهر رو گذاشته بود تا حلقه چاه های قنات رو کول گذاری کنه و خودش رفته بود تهران حاج آقا طاحونه و یکی دیگه از اعضای شورا در غیاب آقای ولی به مغنی سپرده بودند که کول های سیمانی رو با فاصله روی خاک قرار بده و بعد همین کار باعث شده بود که کول ها جابه جا بشه و چاه در شرف تخریب قرار بگیره

رضا گفت...

تازه وقتی از ایشون پرسیدم که ماجرای کارشناسی آقای ب.ف یا ب.ن چی بوده گفت: چیز خاصی نبوده و هر کی هرچی دلش می خواد در این مورد می نویسه....
واقعاً تأسف باره که یکی مثل این آقا می شه کارشناس قنات و یکی مثل پسرش هم می شه مغز متفکر شهر وزوان و می خواد دو تا از اعضای شورای شهر رو بر کنار کنه!
شهر ما هم شده شهر هزار و یک شب کوفه، هر کی هر چی در توانش باشه برای تخریب شهر و مردم می کشه و از هیچ کوششی هم فروگذار نمی کنه

ع فواد گفت...

سلام
با "یلدا" منتظر خواندن نظرات گرامیتان هستم

ع فواد

ناشناس گفت...

سلام از زندگي لذت ببر چون آخر جاده زندگي يه تابلو هست كه روش نوشته دور زدن ممنوع.

هما گفت...

سلام زندگي دفتري از خاطرهاست
يك نفر در دل شب
يك نفر در دل خاك
يك نفر همدم خوشبختي هاست
يك نفر همسفر سختي هاست
چشم تا باز كنيم عمرمان مي گذرد
ما همه همسفريم

مهام گفت...

الهم صلی علی محمد و آل محمد

هما گفت...

سلام حال شما؟ممنون .شماخوبید؟سلامتی .نظرگذاشتن تووب شماخیلی مشکله آخه همیشهerorrمیده ولی من خیلی سعی میکنم تا باز می کنه .بگذریم شماچه خبر کمید؟ممنون ازاینکه مطالب وبم رو می خوانید من هرروز سرمیزنم به وبتون تاببینم مطلب تازه ای گفتیدموفق باشید.اگر در زندگي به ناگاه يکي از سيمهاي سازت پاره شد آهنگ زندگي را آنچنان ادامه بده که هيچ کس نداند بر تو چه گذشت

هم ولایتی گفت...

سلام ممممممممممممد.
همین فرخ کردن مسجد. مناره هوا کردن. دیگ خریدن. رستوران کردن مسجد

محمّد گفت...

سلام هم‌ولایتیییییییییی!:D
آهان! من فکر کردم موضوع خاصّی مدّ نظرته.
والله خب داداش من یه مدّاحه. زیاد که تو جزئیاتشون نیست. دوسالی هم بود که محرم این ورا نمی‌اومد. بهش می‌گن اعلام کن، وجوّ مراسم می‌ره به سمتی که به جای این که مدح امام‌حسین باشه، مدح چهارنفر همشهری بشه! بهش گفتم اتفاقاً بعد از مراسم شب عاشورا که این اعلام کردنا، بی‌معنیه تو مراسم امام!
سرم خلوت شه ببینم یه چیزی می‌تونم بنویسم;)

سامان گفت...

آمین . . .
تنباکوش خیلی قوی بود . . .

صباغ گفت...

سلام رفیق
دوباره باید ما را تحمل کنی
برگشتم

مهام گفت...

سلام محمد جان
می خواستم ببینم شما از وزوانی خبر دارید؟وبلاگشو جمع کرده؟تو آخرین مطلبش چی گفته بود؟