مادری با چشمهای خیس
توی قاب تلویزیون دنبال چهرهای آشنا میگشت؛
مدّاحی که میخواند:
"کربلا! کربلا! ما داریم میآییم"؛
توی قاب تلویزیون دنبال چهرهای آشنا میگشت؛
مدّاحی که میخواند:
"کربلا! کربلا! ما داریم میآییم"؛
و مسیری که از شلمچه میگذشت...
۲ نظر:
دوستت دارم محمد
بیشتر از خودت این سپید آخرت را.
كربلا كربلا ما داريم مي آييم...چه دردي توي اين جمله ست...
ارسال یک نظر