۱۳۸۹ مهر ۲۱, چهارشنبه

صاحب‌دل و خرذرّت

صاحب‌دلی از اتوبان طیّاره‌روی ِ میان کرت ما بگذشت.
ورا پرسیدم: «یا شیخ! چه گویی وصف‌الحال امروز قنات تاریخیِ وزوان را؟»
تابی به سبیل مبارک داد و فرمود: «اصحاب زراعت را آبی اگر نرسانده، صاحبان جلالت را نانی رسانده!»
چنین گفت و گیوه‌ها در بغل نهاد و در انبوهی ِ ذُرَه‌خَرَه*، نهان شد...

* در توضیح معانی "ذره‌خره"(خرذرّت)، چنین گویند که:
  • ذرّتی‌ست که سود خری(بزرگی) به ملّت رساند؛ تا آن حد که حتّی اگر شما در طول سال، لِنگ ِ مبارک را هوا کرده باشی و هیچ کاری نکرده باشی، یک‌هو بیایند جلوی خانه‌تان و هفتادهزارتومان جیرینگی بدهند و بروند!
  • ذرّتی که به قدری‌ست که اگر در حلق خلقی کنی، صدایشان دیگر قادر به خروج از حناجره‌(حنجره‌ها)شان نباشد.
  • امّا بر حاشیه‌ی کتابی در باب ِ "ذره‌خره" توضیحی آمده، که راست‌تر می‌نماید و آن این است که: ذره‌خره، ذرّتی‌ست که آن قدر خر است که نمی‌داند برای سربرآوردن از زمینی، رضایت صاحب ِ آن زمین، شرط ِ شرعی و قانونی و عرفی‌ست و همین جوری، هرجا دلش خواست مي‌زند بیرون!
لازم به ذکر است این گیاه، در همین شهر خودمان به صورت ِ‌خیلی می‌روید!

۱۷ نظر:

لیندا گفت...

خبر نداری اما در شهر ما هم می روید
به صورت خیلی تر!!

ننگرده گفت...

حالی بردیم از توشته تان، زاید الوصف ابن محمود باید لنگش را جلوی شما بی افکند...

زهرا وار... گفت...

سلام...

جالب است و به تبع مایه ی تامل!

زهرا گفت...

تو آخرش شهید میشی من میدونم

ایمان گفت...

احسنتم!
ما را بسی خنده شد !

ع فواد گفت...

ما که حسابی خماریم اینجا هوا بدجور دودی بود اینبار

با دو مطلب در انتظار خواندن نظرات گرامیتان هستم

"قبله هفتم"

"چه خبر"

محمّد گفت...

دوستان عزیز! این متن مربوط به یک مسئله‌ی درون‌شهری می‌شود؛ برای همین چندان انتظار نداشته باشید که مطلب فوق برای غیرهم‌شهری‌ها قابل لمس باشد.

لیندا خانم!
البتّه که می‌روید! پس چی؟! می‌گویند شاعر این بیت یه ذره‌خره بوده که گفته:«همه جای ایران سرای من است!»

ننگرده‌خانم!
قربان شما! داریم درس پس می‌دیم خدمتتان. راستی روم به دیوار، جسارت نباشد: حالش رو بردیم و اینا مردونه‌اس، بهتره به کار نبری شما!

زهراوار خانم!
عیلکم‌السّلام؛ خواهش می‌کنم. زیاد حالا نمی‌خواد تأمل کنید. چیز خاصی نبوده. صاحب‌دل مخش داغ بوده یه چیزی گفته و رفته، شما ناراحت نکنین خودشو!

زهرا خانم!
این یه دیالوگ از کارتون گالیور بود آیا؟! من می‌دونم...!
شهید؟! من؟! استغفرالله! این حرف‌ها چیه؟! البتّه ممکنه مثل اون یارو که در غزوه‌ای شهید شد و پیامبر صلوات‌الله علیه گفتند که شهید راه خر شده، اون طوری شهید بشم!


ایمان‌جان!
قــــربانت!
باعث بسی مزید ِ امتنان ِ خاطر!

ع‌فؤادجان!
ای بابا! ماسک بزنید خب، اگه اهل دود و دم نیستید. والله اگه راضی باشم این خطرات رو به جان بخریدا!
به روی چشم؛ حتماً خدمت می‌رسم.

زهرا وار... گفت...

تامل در باب قنات تاریخی وزوان به کنار!

این نظر سنجی شکل و مقیاس نظرات نیز بسی قابل تامل است!

زهرا وار... گفت...

میگم واجب شد یه بارم شده ما رو واسه بازدید از این قناتتون ببرید...

خیلی دوست دارم ببینم کجاست؟!
دعوا سر چیه؟!

محمّد گفت...

زهراوار خانم!
قنات ما، بخش ورودیش در نزدیکی میمه است. یه بخشی از قنات حتّی زیر میمه هستش که از این تا حدودی می‌شه به این پی برد که وقتی قنات ساخته می‌شده به احتمال زیاد اون قسمت خالی از سکنه بوده(حالا یا اصلاً‌نبوده یا اگر هم بوده به قدری نبوده که روی قنات ما کسی ساکن باشه که اگر ساکن بودند به احتمال زیاد جلوی این کارو می‌گرفتند!). فکر نکنم برای عموم قابل نمایش باشه، مخصوصاً خانم‌ها!برای یک خانم شاید یه کم سخت باشه وارد شدن بهش. و البتّه کلیدش هم دست آبیارها و شورای کشاورزی هست. تازشم ما خودمونم یه بار رفتیم تا حالا!
الآن دعوا سر قنات نیست در شهرمون. ولی من چون کرم دارم اصولاً یه تیکه هم به قنات زدم. الآن در شهر ما دعوا بر سر اینه که شورای محترم کشاورزی و عدّه‌ای دیگه زمین‌های کشاورزی مردم رو یکپارچه‌سازی کردند و بدون اجازه‌ی آن‌ها بخشی رو به پیمان‌کار اجاره دادند. تازه امسال هم می‌خواستند بخش دیگه رو بهشون اجاره بدند! به نظر بنده، باید اوّل باید نظر مردم رو می‌پرسیدند، شاید کسی خواسته باشه که خودش رو زمینش کار کنه. بالاخره هرکس مالک زمین خودشه و هیچ‌کس حق نداره بر خلاف مالکیّت افراد کاری رو انجام بده.

محمّد گفت...

راستی! بابت شرکتتون در نظرسنجی ممنون‌ام، فعلاً که به تنهایی 100٪ آراء رو ازآن خود کردید!

وبلاگ وزوانی گفت...

خیــــــــــــــــلی مخلصیم جناب نقیان.
بوســـــــــــه ی آبدار تقدیم شما.

محمّد گفت...

چاکرممممممم همشهری!
می‌ماچمتون از دور! سلامت باشین همیشه

علی گفت...

سلام محمد جان
ببخشد دیر پک میزنم
صبر کردم تعداد پک ها بیشتر بشه
میگن پک‌های آخر خیلی سنگین تره
خوبی محمد جان
به نظر من برای این کار قرار بود تو مسجد جامع یه جلسه بذارن و نظر مردم را بپرسن و اتمام حجت کنن که امروز مردم شکایتی نداشته باشند. یا اگر هم مردم راضی نبودند این کار انجام نشه.
نه این که امروز حرفهایی بزنن که ....

محمّد گفت...

سلام علی‌جون! اختیار داری سالار! دمت گرم؛ پُک‌شناسیا حسابی!:))
چی بگم والله... به جهادکشاورزی شاهین‌شهر گفتند که کسانی که ناراضی‌اند بیست نفرند تقریباً! این یعنی چی آخه؟!

لیندا گفت...

من به هوای یه پست دیگه اومدم که نیست!!

زهرا وار... گفت...

سلام...

ممنون عید شما هم مبارک انشاالله رئوف اهل بیت"علیهم السلام" یاورتون باشه...