۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه

بی‌دلیل

شب؛
سکوت خانه و
یک بغض سرزده...

۱۵ نظر:

سهراب گفت...

سلام محمد جان وبلاگ جدید مال منه با مهام جان نیستم لطفا توی پیوندهاتون اون رو درست کنید .کوچیک شما سهراب

حاج علی گفت...

آییییییی گفتی ...........
گاهی بی بهانه می آید و می ماند و می ماند و می ماند

وحيده گفت...

گرچه كوتاه اما زيباست...و غمگين...سكوت خانه و بغض اتفاقي ست كه براي بعضي ها زياد مي افته...اميدوارم واسه تو كم...

وبلاگ وزوانی گفت...

خدا قوت برادر عزیزم

هوای وبلاگمان را داشته باش

مهام گفت...

خیلی ممنون که درستش کردی!!!محمد جان آسمان وبلاگ شخصی سهرابه
وزوان سنتر وبلاگ من و سهرابه

ناشناس گفت...

این حال هرشب من است ..........

ناشناس گفت...

وبلاگت پر از انرژی منفیه. گل بگیری بهتره

لیندا گفت...

به بغض های سرزده عادت کن !
مهمان های ناخوانده ی همیشگی...

عارفان گفت...

از درد سخن گفتن و از درد شنیدن/با مردم بی درد ندانی که چه دردیست...
اگر کسی جمله تون رو درک نکرد زیاد سخت نگیرید...

ناشناس گفت...

سلام
بغض سرزده ...
تعبیر خیلی زیبایی بود داداش

ناشناس گفت...

زیبا بود مثل همیشه محمد جان...

بارون خانوم گفت...

میهمان ناخوانده...
کاش گاهی هم شادی راهش را کج میکرد و بر در میکوبید.

هستي گفت...

‌و من نيز مي گويم كه با تمام تلخ بودنش
دوستش درام اين بغض سرزده را كه عجب به دل مي نشيند با ملودي سكوت، در خانه...
موفق باشي آقا محمد
دلت شاد هرچند گاهگاهي شاعران را غم بايد...

ع فواد گفت...

سلام

اینبار با مطلب "سایه" به روزیم و در انتظار خواندن نظرات گرامیتان

وحيده افضلي گفت...

سلام...چقدر دير كردي ...روزهاست مي يام و چيزي نمي نويسي